"There's nothing in the world for which a poet will give up Writing , not even when he is a jew and the language of his poem is German." Paul Celan
پس لابد چیزهایی هم هست که شاعر را از نوشتن باز می دارد. برای سلان، یهودی بودن و آلمانی بودن موانع شعر نوشتن اند. از منظری دیگر، شعر سلان بدون این دو مانع امکان تحقق پیدا نمی کند.در آلمانی بودن و یهودی بودن، هیچ مانعی برای شاعر بودن نیست. هم زبان آلمانی قبل از سلان شعر و شاعر داشته است و هم قوم یهود. در ذات یهودی بودن یا به آلمانی شعر سرودن کیفیتی نیست که دست و بال شاعر را ببندد و او را از شعر نوشتن باز دارد. جالب این جاست که پل سلان این جملات را در نامه ای خطاب به خانواده اش می نویسد. با این همه، در عین سادگی کلمات را سنجیده انتخاب کرده است. از یک طرف با «هیچی در جهان» سر وکار داریم و از طرف دیگر، «یهودی بودن» و توامان به «زبان آلمانی» نوشتن: «هیچ چیز در جهان شاعر را، حتی وقتی یهودی است و زبانش شعرش هم آلمانی است، از نوشتن باز نمی دارد» آنچه برای شاعر در حکم ناممکنی و ناتوانی است، دقیقا برای برای شعر به هیات امکان در می آید. به عبارتی، امکان شعر پهلو به پهلوی ناممکنات شاعر است. با استمداد از نامه سلان می توان چنین گفت که امکان شعر شدن زبان، در گرو «حتا»ی شاعر است. و شعر ما، در وجه غالبش، یا لاقل تا آنجا که آثار شاعران امروز را خوانده ام و می خوانم، از «حتا»ی زبان تن می زند. تقصیر شاعران نیست. و دقیقا به همین دلیل که شاعران بی تقصیرند، شعر ما به این روز افتاده است. زندگی، ابتدا به ساکن، آن قدر شاعرانه شده که عملا شاعران هیچ ناممکنی را در زبان نه پیدا می کنند و نه ایجاد. ضعف اصلی این دفتر شعر های طاق و جفت در این است که هیچ چیز شاعر ایران را ، شاعر فارسی ــ نویس را از نوشتن بازنمی دارد. بدون بازداشت زبان شعری درکار نخواهد بود. بدن های معاصر هر ناممکنی را ممکن کرده اند، از این رو ناممکنی های تن به امکان های کلمه تفویض نمی شوند. شاید«حتی» در زبان فارسی نقش دستوری خود را از دست داده است و جای همه «حتی» ها را قید تکرار «همیشه» ای پرکرده که همیشه دروغ است. این مهم نیست که بساط و بازار شاعران «همیشه» گرم باشد، در غیاب «حتی»، شاعرانِ «همیشه»، «هرگز»ِ شعر اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر