۱۳۹۰ خرداد ۱۶, دوشنبه


آنتیگونه وابراهیم

خبر در کمتر از چند ساعت به افسانه ای باستانی شبیه تر است.مهم نیست کجا. بالاخره وعده ی دیرسال پیوند شرق و غرب محقق شد و آنتیگونه و ابراهیم با هم مواجه شدند. آنتگونه باز می خواست جناره ممنوعه را مطابق با آیین دفن کند و ابراهیم به نشان فرمانبرداری از وظیفه ای که یهوه برگردنش گذاشته بود، دوباره و دوباره دست به کار شد و بیرون از شهر، شاید جایی در حومه، مقدمات اجرای ماموریت را بی کم و کاست فراهم کرد.

..........

ملاقات آنتیگون و ابراهیم ذیل مفهوم مشترکی به اسم فرمان شکل می گیرد. آنتیگون، فرمان حاکم فاتح، کرئون را زیر پا می گذارد و عملا از دستور سرپیچی می کند و در مقابل، ابراهیم، حتی اگر از صحت فرمان قانع نباشد، در اجرای آن لحظه ای تردید به خرج نمی دهد.

........

کارل اشمیت از لحظه ی سیال و شکننده ای حرف می زد که نمی توان تمایزِ میانِ قانون و فرمان را تشحیص داد. این دو در عین پیوند با یکدیگر همواره از تفاوت های ظاهرا تعریف شده ای برخوردار هستند. قانون تا حد ممکن از فرم فرمان فاصله می گیرد تا مگر دلایل متقن الهیات سیاسی معنادار بشوند حال آنکه فرمان از خواست یا اراده ای ناشی می شود که بی واسطه عینی و علنی می شود. در وضعیت استثنایی، شرایطی شبیه به حکومت نظامی، کودتا یا اعلام جنگ، قانون ها و فرمان ها درهم می آمیزند و فاصله میان آن دو برداشته می شود. ساده ترین توجیه افسران نازی در دادگاه نورمبرگ احاله ی تمام جنایات و کشتارها به اصل فرمانبرداری از مافوق بود. حقوق دانان به منظور جلوگیری از این بهانه، تلاش زیادی کردند تا از تقدم نص قانون در مقابل فرمان حاکم دفاع کنند. اما وکلای مدافع، با اصرار بر تامل مجدد در معنای فوهرر، به شکلی از حکومت و تمرکز سیاسی اشاره می کردند که تفاوت میان حکم و حکومت مشخص نیست. جزئیات جدال ها و مناقشات چنین وضعیتی را آنتونیو کاسه سه در مقاله ای با عنوان ابراهیم، آنتیگونه به تفصیل شرح داده است.

......

آنتیگونه و ابراهیم، طرفین رابطه ای عاشقانه نخواهند بود. آنطور که مثلا از رمئو ژولیت یا لیلی و مجنون حرف می زنند. هر چند عشق همیشه در معرض قانون و فرمان علائم ناپایدار خود را بروز می دهد. آنتیگونه و ابراهیم، زوج نمی شوند. به تعبیر دلوز، ازدواج ممکن است ولی زوج نه، زوج با ازدواج فرق می کند. ازدواج صرفا مجاورت و همنیشینی یک در کنار یکی دیگر است. اما زوج یک و یکی ست که به مفهوم تازه ای مبدل می شود. مفهومی به نام دو. این همان معجزه ی دست های خالی است، بخشیدن چیزی که نداری و گرفتن چیزی که نیست. ناممکنی زوج را در امکان پذیری نا/ازدواج آنتیگونه و ابراهیم باید جستجو کرد. ......

فرمان عبارت از ادای یک یا چند جمله یا جلوه ای از زبان است که بر بدن اعمال می شود. به همین قیاس، تخطی از فرمان، مقاومت بدن در برخورد با بیان هاست. ابراهیم، صیغه ی فعل جمله را بر بدن جاری می کند و به ازدواج زنده و مرده شکل می دهد و آنتیگونه، حتی به بهای حذف، بدن را حائل جمله می کند. جسدها باید دفن بشوند، طبق آیین باید دفن بشوند. حال آنکه ابراهیم پس از چندی که از پیوست/گسست زنده ها و مرده ها گذشت، لاجرم با زنده های مرده و مرده های زنده شانه به شانه می شود. فرشته، جن، دیو یا شبح جز در لفظ از این جنبه فرقی نمی کند. بدن ممکن است که در ملاقات با جمله از جسم به جسد مبدل شود، اما همیشه رسوب یا بخاری از آن به شکل جن اخلال گر به تعبیری پیش از کابوس دامن زد.

.......

به رغم همه ی این حرف ها، چیزی از شوک دیدار نابهنگام آنتیگونه و ابراهیم کم نمی شود. البته شوک، صادقانه ترین جلوه ی تاریخی است که در آن شناوریم. ابراهیم، تمثال اصل فرمانبرداری از مافوق، تنها اهرم قدرت را در فرمان مرگ می جوید. حال آن که آنتیگونه، با تخطی و سماجت فرمان مرگ را به مرگِ فرمان ترجمه می کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر