۱۳۹۲ مرداد ۱۲, شنبه

شیلات روایت - 1


ماهی سیاه کوچولو، شکم ماهی خوار را با خنجر مارمولک ساخته اش پاره می کند. ولی ماهی خوار فقط قلقلکش می گیرد و همین که دهانش باز می شود و به قاه قاه می افتد، ماهی ریزه در می رود. اگر ترفند ماهی سیاه کوچولو را اقدامی انقلابی در نظر بگیریم، شمایی تمام نما از انقلابی جهان سومی در روایت صمد شکل می گیرد. اقدام انقلابی در نهایت چیزی بیش از قلقلک نخواهد بود و سلاح، دستکار مارمولکی است که فقط دشمن بزرگ را به خنده می اندازد. ولی ماهی ریزه چطور؟
شاید ماهی ریزه، همان ماهی پیری است که بعد از قسر در رفتن از شکم ماهی خوار و ناپدید شدن ماهی سیاه کوچولو، حالا که سن و سالی از او گذشته، قصه انقلاب را برای یازده هزار و نهصد و نود و نه ماهی سیاه کوچولو به اضافه یک ماهی سرخ بازگو می کند. به عبارت ساده تر، آیا «ماهی سیاه کوچولو»ی صمد روایت انقلاب است یا روایت انقلابی ها؟ این دو با هم فرق دارند. یکی امر ناممکن را ممکن فرض می سازد و دیگری امر ممکن را به هیات ناممکنی محض جلوه می دهد. انقلابی حکومت گر مجبور شده تا دم به دم حکومت را ممکن و ممکن تر معرفی کند و موازی با این راه و روش، انقلاب را ناممکن و ناممکن تر جا می زند. تفاوت این دو شکل از روایت، دقیقا تفاوت در استثنا و قاعده است. برای ناظر انقلاب، انقلاب بازنمایی پذیر نیست. او شاهد ناممکنی هاست. اما برای انقلابی سابق، ماهی ریزه سابق، ماهی پیره لاحق، انقلاب چیزی جز ممکن ناممکن شده نیست. ماهی پیره صمد، که دقیقا به دلیل پیر بودن، حق روایت برای جوانان را به تمامی از آن خود کرده ، مظهر سیاستی است که روایت گری انقلاب را در تقابل با روایت انقلابی ها قرار می دهد. «ماهی سیاه کوچولو»ی صمد از این بابت روایت ناتمام بی خبری از ماهی سیاه کوچولوها و قدرت گرفتن ماهی ریزه هاست. فرض بگیریم ماهی سیاه کوچولو، به ماجرا برگردد وروایت ماهی پیر را تکذیب کند. برگردد و بی خبری را مبنای دستکاری روایت انقلاب قرار دهد.
ماهی سیاه کوچولو، در بدو روایت صمد موجودی است که علیه روایت ماهی های پیر می شورد و مسیر رودخانه را پیش می گیرد. این ماهی، همه جذابیتش در این است که به حرف مادر قاتل حلزون-کش خود وقعی نمی نهد و به راه خودش می رود. ولی چرا در آغاز و پایان داستان، قدرت بازگویی ماجراها در انحصار یکی از همان ماهی های پیر باقی می ماند. این است که به رغم سادگی پیشاانقلابی «ماهی سیاه کوچولو» دربازخوانی پساانقلابی با یکی از دشوارترین داستان های ادبیات معاصر ایران روبرو هستیم. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر