۱۳۹۲ خرداد ۱۲, یکشنبه

آخرین بار کی یونان رفتیم؟

«روزنامه مقاومت» میکیس تئودوراکیس با ترجمه سروش حبیبی، انتشارات امیر کبیر، چاپ اول 1358،ممکن است کتاب خواندنی این روزها باشد. کتابی که نفس خواندنش مولد شکلی از «ما»ست. حال هر قدر هم که شروع مطلبی شبیه به معرفی کتاب یا پز تازه خوانده ها فرض شود، چیزی از آمیزه شور و بخت برگشتگی –حس غالب «نکبت ایام نابگاه»- کم نمی کند. اصلا از کجا که این شروع محافظه کارانه برای رد گم کردن نباشد. کتاب،یکسره یادداشت های روزانه تئودوراکیس در دوران حکومت سرهنگ ها ی یونان است.ببخشید! حوصله زمینه چینی برای پروراندن مطلب و آماده سازی ذهن ندارم. در یادداشت های ماه مه 1969، تئودوراکیس در پی فهم ناامیدی و حقارتی که ملتش تحمل می کرده، این طور نوشته:«مقاومت درجا می زند.باید درست قضاوت کرد و این مساله را پذیرفت که تنها فشارهای دولت مطرح نیست. مشکل اساسی شخصی است. ملت ما خود را ناتوان احساس می کند و به نیروهای خود اعتماد ندارد. زیرا رهبرانش به او خیانت کرده اند.» اما رشته افکار تئودوراکیس به همین جا ختم نمی شود:«دیکتاتوری نظامی نتیجه ورشکستگی اخلاقی طبقه حاکم یونان است... لجام گسیختگی رژیم نسبت به برگزیدگان روشنفکر و دانشمند کشور از همین جاست.» راستش به یونانی بودن تئودوراکیس و اصالت این یادداشت های دهه شصت میلادی می توان شک کرد- گرچه شکی در کار نیست و همین «شک کردن» هم خودش دستاویزی برای رد گم کردن است- آخر نویسنده چند سطر جلوتر دیکتاتوری نظامی را این طور توصیف کرده:«آنها از ورشکستگی طبقه حاکم آگاهند. آنها این فساد اخلاق سیاسی را نکوهش می کنند ولی خود از همین گندیدگی زاده شده اند.» نمی دانم اسلایدی از پرتره بعضی جلوی چشم های شما هم رژه می رود یانه! راستش جای سوال است که آخرین بار کی یونان رفتیم؟ از قبل گفته باشم که چنانچه به سرتان زده «حیرت» کنید، کور خوانده اید. تئودوراکیس این راه را هم بسته است: «دیکتاتورها انزجار را به حیرت مردم افزوده اند.آنها آخرین ضربه را به جانور پیر بیمار که رژیم سابق نماینده آن بود زدند ولی دیر یا زود تمام گله، بع بع کنان، به کشتارگاه برده خواهند شد.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر