۱۳۹۲ خرداد ۱۲, یکشنبه

«تقسیم» تهران

 شهروندان ترکیه، در اعتراض به ساخت و ساز مجموعه تجاری- تفریحی مجاور با میدان تقسیم تظاهرات می کنند و دولت با غلاظ و شداد تارومار می کند. اردوغان شخصا به میدان آمده. پلیس ضد شورش، با آب پاش و گاز اشک آور معترضان را می نوازد. این وسط دولت سوریه هم با اتکا به طبع طنزی که احتمالا از تبعات جانبی کشتار بیش از نود هزار نفر است، به دولت ترکیه هشدار داده تا خواست های مدنی مردم را سرکوب نکند. سازمان ملل، ماه می را خونین ترین ماه عراق ظرف پنج سال پذشته اعلام می کند. میدان تقسیم، میعادگاه خاطره جمعی ترک ها در معرض دگرگونی و تبدیل شدن به مرکز خریدی شیک و مفرح است. مردم نمی خواهند که محل تلاقی بدن ها و تاریخ شکل عوض کند. البته این قضایا به ما هیچ ربطی ندارد. از چشم خیلی ها شهردار تهران با عملکرد درخشانش در توسعه تهران، از شانس بالایی برای جذب رای در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو برخوردار است. حتی تحلیل گران رسانه های خارجی نیز در در ناصیه قالیباف، پیشرفت و توسعه را می بینند وبه تلویح از او دفاع می کنند. کسی حواسش نیست که تهران قالیباف از همه خاطره های جمعی تهی شده است. میدان انقلاب، که شاید مابه ازایی برای «تقسیم» باشد، حالا فقط بیلبوردی بزرگ برای موسسه کنکوری است که در ابعادی غیر انسانی و بدون پرسپکتیو، هیبت ناشری را به رخ می کشد که در هر نگاه رهگذر تجمع اندام های میرنده ی آدم های معاصر را به ریشخند می گیرد. کمی جلوتر در خیابان انقلاب، درست روبروی دانشگاه، پاساژی در دست ساخت است که شاید به اندازه تمام مغازه های در فاصله میدان انقلاب تا میدان فردوسی را در خود جای بدهد. در میدان فردوسی هم وضع به همین منوال است. مرکز تجاری بزرگی قرار است مکان را با فضا معاوضه کند و مثل غول رام و سربراهی همه را ببلعد. تهران قالیباف، شهر را از مکانی انسانی و سیاسی به محیطی هندسی از نو تعریف می کند. این مصداق همان چیزی است که دیوید هاروی به آن «تخریب سازنده» می گوید. همه می دانیم که به دلیل نوسان قیمت مسکن و رشد فزاینده زمین، سرعت ساخت و ساز در تهران بالا رفته است. در هرکوچه ای پا بگذاریم یکی دو خانه در حال ساخت و ساز دیده می شود. مکان های سکونت به دلیل تخریب و ساخت و ساز مجدد هی کوچک و کوچک تر می شود. از این رو شهرداری از عوارض ساخت و ساز پول زیادی گیرش می آید. با مازاد این پول، تهران خیابان ها با تهران بزرگراه ها جا عوض می کند. مبنای تهران قالیباف، متغیر سرعت است. بیلبوردهای شهرداری در میدان ها و تقاطع بزرگ راه ها و خیابان ها با نصیحت هایی اخلاقی به والدین و فرزندان آداب درست رفتار را آموزش می دهد. آنری لوفور خیابان رامحل وقوع سیاست و عشق در زندگی مدرن ها قلمداد می کرد و میان تصور مکان مند و هندسه فضامند تحولات شهری دو نیروی سیاسی متخاصم را در تکاپو و فعل و انفعالی دیالکتیکی می دید. بدن های آرزومند و یا حسرت زده ای که در نیروی گریز از مرکز یا درون مرکز جامعه پساانقلابی جلوی چشم هستند، در تهران قالیباف به فضاهای دیگری منتقل می شوند. همه چیز باید شکل عوض کند. جایی برای یادآوری ترومای دردناک تاریخ باقی نخواهد ماند. خرسندی از اقدامات قالیباف درست نقطه تلاقی سیاست گریزی پیشاانقلابی ها و پساانقلابی هاست. شهرسازان ایران متفقا در این مورد هم نظرند که بناهای نوساز تهران لزوما از استحکام بیشتری نسبت به کلنگی های هشت نه سال ساخت برخوردار نیستند. با وام گرفتن از دیوید هاروی قالیباف را می توان شهرداری اوسمانیست دانست. اوسمان شهردار پاریس که پس از سرکوب کمون پاریس در مسند شهردار عهده دار نوسازی شهر شد، زیباسازی پاریس با محوریت پراکنده کردن مخالفان سیاسی و از بین بردن خاطره کمون را در وجهه همت خود قرار داده بود. هم اینک خیابان ولی عصر یکی از زیباترین خیابان های خاورمیانه یک طرفه است. در خیابان های جنوبی منهی به میدان امام حسین خط بی.آر. تی اماکنی را نابود کرد که برخی از آنها در شمار لوکیشن های مشهور سینمای ایران بودند. میدان انقلاب، چیزی بیش از ویترین انتشارات بین المللی گاج نیست. کسی نیست بپرسد چطور با چاپ کتاب کنکور می توان ناشری بین المللی بود. بیلبورد گاج در نمای دور حتی از پرتره رهبران سیاسی ایران نیز بزرگ تر است. مساله بر سر این است که شهروندان حتی در مقام ولگرد و پرسه زن نیز برخوردار از حقی سیاسی هستند. حقی که هاروی از آن با نام «حق به شهر» یاد می کند. حق به شهر به سادگی یعنی این که شهر در مقام مکانی جمعی و همگانی متضمن نوعی حق است که نمی توان با بهانه نوسازی یا اعلام «مکان برجسته» یا هر دلیل اقتصادی سودآور دیگری از آن چشم پوشی کرد. بانک های خصوصی، طاق و جفت به جان مکان ها و خیابان شاخص شهر افتاده اند و با احتساب ارزش شعبه در ردیف منابع بانکی، مثلا امیر آباد شمالی را به روزی انداخته اند که تقریبا با ازای هر صد قدم دو بانک در دو طرف خیابان قابل رؤیت است. ظاهرا تهران «تقسیم» ندارد و شاید به همین دلیل تقسیم بشود. ولی نمی دانم چگونه تهران «تقسیم» می شود؟ اردوغان، با مداخله آشکار در پروژه نوسازی «تقسیم»، دستور داده است تا استفاده بیش از حد پلیس از گاز اشک آور مورد تحقیق قرار بگیرد، اما توصیه صریح به معترضان به هیچ تحقیقی نیاز ندارد. آنها طبق معمول باید محل را ترک کنند و مزاحم کسبه و توریست ها نشوند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر