۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

آزادی مردم را رهبری می کند






1-دلاکروا هم افسرده بود و ناامید. یک انقلابِ به خفقان کشیده شده و جنگ طلبی بی سرانجام ناپلئون و بعد دولتی بی کفایت را تجربه کرده بود. در جوانی مدل نقاشی های ژریکو می شد. پاریس که شلوغ شد، شور جوانان را باور نداشت. روزنامه های دولتی، مدام در گیری و اختلاف را به محله های روسپیان نسبت می دادند و مخالفان را حرام زاده، دزد و همجنس گرا می دانستند. دلاکروا در نامه ای به برادر زاده اش، او را از شرکت در درگیری ها منع کرده است و تلاش آنان را بی سرانجام دانسته.


2-منتقدهای بسیاری تلاش کرده اند زاویه ی دید دلاکروا را پیدا کنند. او از کجا صحنه ی درگیری را دیده؟ اکثرشان در جواب به این نتیجه رسیده اند که چنین زاویه ی دیدی وجود ندارد.در پاریس جایی برای مشاهده ی واقعه از این زاویه وجود ندارد. کسی که از نزدیک این صحنه را دیده، الکساندر دوما بوده که در رمانش سه تفنگدار، ماجرا را کاملاً نقل کرده. دلاکروا به گفته ی خودش از دور شاهد ماجرا بوده و جزئیات را از شاهدان و گراوورسازان پرسیده ودر تابلویش نقش کرده!


3-این زن که پرچم را در دست گرفته و روی تل اجساد و سنگر معترضان گام می زند، تمثیلی از مریم مقدس و آتنای رومی است.در آن زمان مشتاقان هنر، به دلاکروا ایراد می گرفتند که برای چه از تکنیک استعاره ی تصویری به این نحو استفاده کرده. اولین چیزی که آزارشان می داد، موهای اصلاح نشده ی زیر بغل زن بود. چرا این زن شکیل و به اندام نیست. گذشته از این، در ملاء عام، وسط خیابان یکی از سینه هایش عریان شده، سلاحی را در یک دست و پرچم فراموش شده ی فرانسه ی زمان ناپلئون را در دست دیگرش دارد. باید توجه داشت که در آن زمان پرچم فرانسه به این شکل نبوده.آن روزها، این پارچه ی سه رنگ نماد مخالفان و معترضان بود.


4-در لحظه ی بحران، حکومت ها تلاش می کنند معضل سیاسی را به مسأله ای اخلاقی تقلیل بدهند. از بی ادبی و بی نزاکتی مخالفان ایراد می گیرند. آنها را مشتی روسپی و حرام زاده و بی سر وپا قلمداد می کنند. مریم مقدس، به عنوان نمادی از گذشته و امر قدسی در هنگامه ی آشوب به جلوه ی این زن در آمده، و این برای متولیان امر قابل فهم نیست. یا شاید نمی خواهند قبول کنند که در شرایط اضطراری گذشته از پشت سر به جلو می آید و به جای آن که باری روی دوش زندگان باشد، آن را در دست می گیرند و رو به جلو حرکت می کنند.


5-دلاکروا ابایی از این نداشت که مخالفان را در وضعیتی به تصویر در بیاورد که نظامی ها را منهزم کرده اند ، لباس هایشان را درآورده اند و ساز و برگشان را از آن خود کرده اند.دلش نمی خواست تصویری مطلوب و تراش خورده از حادثه ارائه بدهد.در این نقاشی ، زندگان و مردگان با هم اند. از طرف دیگر، استفاده از پدیده ای به نام سنگر در درگیری ها و اعتراضات داخل شهر،منتسب به فرانسویان است. آنها زودتر از همه دریافتند که برای نجات از وضعیت موجود لازم است پوست خیابان را بکنند. به عبارتی، خیابان پوست می اندازد.


6-(در آلمان هیتلری برشت در یادداشتی کوتاه چنین نوشت:وقتی در آلمان نمی توان از آلمان نوشت، مجبورم در آلمان از اتریش بنویسم!)


7-دلاکروا شش ماه بر روی این تصویر کار کرد. در خلال این مدت، در نامه ای برای همان برادر زاده نوشت که افسردگی اش برطرف شده و روح تازه ای به جسمش دمیده شده. این نقاشی را حکومت، با سعی و حیله خرید تا عوام الناس نبینندش. در آن زمان فکر می کردند که این نقاشی، باعث اخلال در نظم عمومی و تشویش اذهان می شود. تابلو را خریدند تا پنهانش کنند. در ماجرای اشغال فرانسه در جنگ دوم، ژنرال دوگل این تابلو را به نماد فرانسه ی آزاد تبدیل کرد. در مه 68 دانشجویان به نقاشی دلاکروا متوسل شدند و پوسترهای دعوت به تظاهرات و اعتصاب را در پسزمینه ی همین نقاشی به دیوارها چسباندند. در آفریقای جنوبی، کنگره با سیاه پوست کردن زن پرچم به دست، رهایی از آپارتاید را در سایه روشن این نقاشی تعقیب کرد. در شیلی، کودتا ستیزان ضد پینوشه با آزادی مردم را هدایت می کندِ دلاکروا، که تصویر اصلی روزنامه ها و نشریات زیرزمینی شان می شد، روزهای سخت پس از کودتا را سپری کردند.


8-خانم چرا درست لباس نپوشیده ای؟خانم چرا موهای زیر بغلت این قدر بلند است؟ پسر جان چرا به اموال عمومی دست درازی کرده ای؟ آقا چرا لباس مأموران دولتی را درآورده ای؟ این صثحنه های غیر اخلاقی و حرمت شکنانه برای چیست؟


9-خشونت، ذهن را فاسد می کند و در لایه لایه ی ترک خورده و پوسیده خود اراده را متلاشی می کند. اما میان خشونت آن که برای حفظ جان یا آرمان یا آزادی اش به خشونت متوسل می شود، با آن که به خشونت بی دلیل و سازمان دهی شده دست می زند، تفاوت جدی وجود دارد. در توتالیتاریسم، خشونت هم سازمان یافته است ، هم بی دلیل. خشونت بی دلیل ماحصل سیستمی است که برای توجیه خود به جای دلیل تصویرهای دست کاری شده ارائه می دهد و اصرار دارد که این تصاویر عین حقیقت اند. در واقع همه ی تصاویر دستکاری شده اند. و البته این مطلبی است که به مذاق فاتحان خو ش نمی آید. دلاکروا نقاشی خود را دستکاری نمی کند.یا اگر دستکاری می کند، سعی در مخفی کردن رویکرد خود ندارد. او می داند که در عالم تصویر، بی طرفی ، حرفی است مهمل. کسی که اردوگاه تجاوز تأسیس می کند، روی پوست مردان جوان بنزین می ریزد و آنها را دمر زیر آفتاب تابستان، کف آسفالت می خواباند، کسی که روی گرده ی بازداشتی ها سوار می شود و از آنها می خواهد صدای الاغ در بیاورند، اوست که باید تصویر خود را دستکاری کند.


10-پرچم به اهتزاز در آمده، جهت وزش باد را از چپ به راست نشان می دهد، اما پارچه ی سرخ رنگی که دور کمر زن آویزان است، جهت وزش باد را خلاف این مسیر نشان می دهد. چرا باد همزمان در دوجهت مخالف می وزد و دلاکروا چه عمدی از این کار داشته؟

11-تصویر سیاست نمی تواند مستقل از سیاست تصویر عمل کند. در تقابل با تصویری که سیاست از خودش برمی سازد و مدعی آن است که عین واقعیت است و لاغیر. تصویر، عامدانه خودش را دستکاری می کند تا مگر از این طریق، عامل انسانی را از بیننده بودن به سازنده بودن وادارد. در لحظه ی وقوع رخداد بادها از دوجهت می وزند، اما بادی که بیرق پیروزی را به اهتزاز در می آورد، در جناح مردم است.

۱ نظر:

  1. مطلب بسيار بسيار هوشمندانه و زيبايي بود

    پاسخحذف