۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

وقتی چیزی نمانده برای انتظار

وقتی چیزی نمانده برای انتظار



وقتی چیزی نمانده برای انتظار

ردیابی حالت هستی

در فلان یابهمان شیء

که زمان هست اما

لحظه دیگر نیست



دل خیس خورده

خواهان خنده

معنای یک کلمه



وقی جواب در خود عنوان باشد

یک بد اقبالی منحصر

یا خنج و خراش سر نوشت



اگر از سر اتفاق پله ای را جابگذاری

مثلاّ

به بد خوابی ام از ساعت سه تا شش صبح غلبه کردم

به جان آمده از شرابی به اسم"سن دپی یر"

واکوآیراسی* ، جایی حوالی فریاد پرستوها می نوشید آرام آرام

جایی نزدیک به رودخانه ی سُِرگ



زنی می گفت

دفترچه ای دارم با سیاهه ای از دوستان مرده ام

هر وقت دلم بخواهد

بازش که کنم

هر کلمه

بیانی است از یک حیات تمام و کمال

که هر کدامشان مرا به خود فرا می خواند



برای چه زنان را بیشتر از مردان فرا می خوانند

کلمه اسم مکانی است که ما از آن جا به سخن می آییم

لیلیان گیردون

*واکوآیراس نام مکانی است در جنوب فرانسه


















هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر